حضورت در قلبم مثل نفس كشيدن است دوباره دستاتو میخوام... ﺣﺴﻮﺩﻡ... فرقی ندارد چه ســـاعت از شبانه روز باشد هم رنگ تمام آرزوهای منی ... غارتگرجان ومال و دنیای منی... بی تونفس کشیدنم ممکن نیست ... ساده بگویم که همه دنیای منی... وقتي صدات ميكنم يا اسمت مياد قلبم جواب ميده... انگار كه همين جايي، تو سينه ي من، انگار شدي خود قلبم . . . خوشبختی من پیدا کردن "تو" از میان این همه ضمیر بود . . . بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی؟ ولی... دوری... خیلی خیلی دور نه دستم به دستانت میرسد نه چشمانم به نگاهت...
آرام
بيصدا
اما هميشگي . . .
دوباره چشماتو میخوام...
همه ی حرفامو زدم...
همه ی حرفاتو میخوام...
آخه تو دنیای منی مرحم درد های منی...
بهت نگفتم اما میگم امروزو فردای منی...
ﺣﺘﯽ...
ﺁﺭﺯﻭﯼِ ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ ﺭﺍ ﻫﻢ...
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﻢ.......
صدایـــت را که میـــشنوم . . .
خورشـــید در دلم طــلوع میکند . . . .
دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی؟
آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو
زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی؟